Thursday, October 12, 2006

Scotland





Salam

alan ke mashghoole neveshtane in post hastam neshestam vasate ye conference o ye bandeye khoda dare maghalasho present mikone. man blog minevisam, bazia chort mizanan bazia ham goosh mikonan ya la aghal tazahor mikonan ke daran goosh mikonan.

doshanbeh shab be vaghte australia, melbourne ro be ghasde glasgow dar scotland tark kardam ta too ye conference sherkat konam. bad az ye parvaze 15 saate ta dubai ye parvaze 7 saate dige az dubai to scotland dashtam ke ghashang har chi energy dashtam gereftan. kholase jenazam resid inja o tebghe mamool too fooroodgah bekhatere dashtan passporte irooni yekam soal javab boodo belakhare oonaham bekheir gozashto ma vared shodim.

Tasavore man as glasgow be onvane yeki az ghadimi tarin shahraye britania ye chize dige bood. entezar dashtam ke tamiz taro ghashang tar bashe o mardomi mobadia adab be sabke englisi dashteh bashe!

tahalash ke intori naboode. shahr be nesbat kasife va afrade masto la obali be vofoor toosh dideh mishan. jaye didanie fogholadehee hanooz nadidam ama zaheran aslan chenin jahaee too glasgow ziad vojood nadare! behem pishnehad dadan ke age vaght shod beram edinburgh ke ye shahre bozorge digashoone va ghasre malakeh oonjas ama fek nakonam vaght she ke beram.

faghat ye marde daman pooshideh didamo oonam too ye restooran bood. amma too hameye foroosgahashoon daman mardooneh sonatishoono be gheymate geroon mifrooshan. inja vahede poole pounde ke automatic hameh chizo bara gheire british ha kheili geroon mikone.

az hameh vahshatnak tar lahjashoone ke yechize kamelan monhaser be fardie! too fooroodgah mogheye soal javab dashtam divooneh mishodam! bad az bazporsie avalie, akharin afsar ke mikhast az man bazjooee kone aval azam porsidan "do you speak english?" mikhastam begam "naaaaa!!! age englisi ine ke shoma harf mizanin man sharmandam!!" kholase lahjeye ajib gharibi darano koochektarin shebahati be lahjeye birtish, american ya australiaee toosh peida nemikonin!!!

zaheran sohbate in bande khoda tamoom shodo nobate presentere badie. man beram bebinam in yeki cheghadr mellato khab mikone. Age shod too toole safar bazam minevisam.

Khosh bashin
Milad

tozihe ax: namade padeshahie scotland (source: wikipedia)

Sunday, October 08, 2006

ایران ما

بی پرده صحبت کنم، گمان نمی کنم که نه من و نه میلاد برای گرفتن کامنت می نویسیم. هرچند که نافی این مسئله هم نیستم که شنیدن از جانب دوستان بسیار شیرین و لذت بخشه. با این حال در مورد پست های اخیر و در مورد ایران انتظار داشتم که دوستان بیشتری به من و سایرین ثابت کنن که حس وطن دوستی اینقدر هست که وارد عرصه مناظره بشند، خصوصا در شرایطی که میلاد ساختار تند اما پر مفهومی برای نوشتش انتخاب کرده بود. اما افسوس که هرچه صبر کردم خبری نشد و ظاهرا رکود فعلی جامعه فراتر از قشر عامی رفته و گریبان دوستان من که عمدتا دانشجو هستند رو هم گرفته، این مسئله رو دردناک تر هم می کنه.

اما با دو سوال شروع کنم. چند نفر از شما از خودتون پرسیدید که چه چیزی باعث شده نوشته میلاد این طور آتشین باشه؟ چند نفر از شما سعی کردید که بین نویسنده، نوشته و شرایطی که چنین متنی شکل گرفته ارتباط برقرار کنید؟

بگذارید من بگم. در یک سال اول حضور من در ونکوور قریب به 99 درصد از دوستان من غیر ایرانی بودن و عمدتا کنجکاو در پس زمینه های فرهنگی و اجتماعی جامعه ای که من نماینده ای از اون بودم. تاثر برانگیزه که بگم باید برای تک تک این افراد توضیح می دادم که عمده ی زنان جامعه من رو بنده ندارن. اینکه زنان ایرانی حق رانندگی دارن. اینکه در ایران کسی 4 زن با هم نمی گیره و اگر هم چنین بشه از نظر اجتماعی مقبوحه. از همه ی این مسائل مضحک تر اینه که دوستان حتی نمیدونستن که ما در ایران فارسی صحبت می کنیم و نه عربی. و این که فرهنگ و منش ما جدای از کشورهای همسایه مثل عراق، افعانستان و پاکستان و حتی کشورهای عربی حاشیه است ( یا لااقل خود ما خیلی مصریم که اینطور فکر کنیم).

بله، ما فرهنگ 2500 ساله داریم، ما ستون های تخت جمشید داریم، ما 4 فصل داریم و مردمی مهمان نواز که گه گاه میتونن جیب همدیگر رو خالی هم بکنند. ما تماشاچی هایی داریم که از تماشاچی های انگلیس بهترند، میتونن از تماشاچی های کره هم بهتر باشند، اما پیش میاد که آبروی همه چیزو همه کس رو هم می برند. ما نمونه های پاکدامنی داریم و در مقابل روسبی و روسبی صفت داریم که دومی از اولی خطرناک تر و شرم آور تر هم هست. و در نهایت ما مردمی داریم که در مسلمانانی سلمان صفت هستند و مردمی داریم که برای جنگ و خون و خونریزی هلهله می کنند.

اما مشکل داشتن هیچ کدوم از شرایط بالا نیست که اگر خوب نگاه کنید بین ما و خیلی کشورها مشترک هست. مشکل جای دیگری است. مشکل دلخوش بودن مردم ماست به فرهنگ 2500 سال قبل و ستون های تخت جمشید. کدوم تخت جمشید وکدوم فرهنگ 2500 ساله وقتی من و تو اینقدر توانایی نداشتیم که در عصر تکنولوژی به دانشجوها، و نه حتی مردم عامی، در مملکت دیگری بفهمونیم که ما پارس هستیم و فارسی صحبت می کنیم. من و تو امیدوار حضور سوپرمن ملی هستیم، فردوسی زمان، مهدی موعود، مصدق عصر. من و تو خوب میدونیم که تئوکراسی اسلامی فعلی در تقابل با آزادی های اجتماعی تیشه به ریشه ی فرهنگ ما می زنه اگرکمک نکنیم که هدایت بشه! اما در حصار فعلی جیب ها رو محکم گرفتیم و تا گردن زیر برف و دل خوشیم که فرهنگ 2500 ساله داریم. که منابع زیر زمینی داریم. که منابع روی زمینی داریم و باد در دماغ می اندازیم و نخبه نخبه فریاد می زنیم.

نگار عزیز، میلاد جان ... مشکل چیز دیگری است. من و تو از هزینه دادن می ترسیم. من و تو قحطی زده ی آرامش شدیم و هر کس که تحفه آرامشی رو به کرم و گاه با ترحم جلومون پرت می کنه تو هوا می قاپیم و شادیم که شکم سیر می کنیم ... اگر هم کسی حرفی بزنه که آرامش ما به هم بریزه .... بر خرمگس معرکه لعنت!!! غبار رکود و محافظه کاری سر و صورتمون رو کاملا گرفته وهر لحظه مو سپیدتر می کنیم غافل از این که این رشته به نقد آبرو و شرف خریده ایم ....

خوب باشید،

نیما

Tuesday, October 03, 2006

چو ایران نباشد تن من مباد



سلام

ممنون از همه دوستانی که لطف میکنن و نوشته های ما رو میخونن و تشکر از همه عزیزانی که نظرشون رو چه مثبت و چه منفی برای ما میفرستن و ما رو با راهنماییهای دوستانشون دلگرم میکنن.

انتظار نداشتم که پست قبلی من تا این اندازه بحث برانگیز بشه. اما بعد از خوندن دو سه تا کامنت اول متوجه شدم که این قصه احتمالا سر دراز خواهد داشت. ازونجایی که حجم کامنتهای ایندفعه به نسبت زیاد شده بد ندیدم که تو یه پست جداگانه گفتگو رو ادامه بدم.

احسان عزیز احساس بسیار خوبیه وقتی که اطرافیان تورو با گذشتت مقایسه کمنن و بگن بهتر شدی. امیدوارم همینطور باشه. به هر حال ممنون که وبلاگ ما رو میخونی...
نیما جان تو هم که همیشه لطف داری و کاریت نمیشه کرد رفیق. از تو هم ممنون. مسعود هم که همیشه با انرژی و روحیه بخشه.
و اما اصل مطلب:
دوست عزیز! من هم همانند شما معتقدم که یکی دیگه از مشکلات ما اینه که همه چیز رو کلی میبینیم و تعمیم میدیم. و چه خوب بود که این رو هم در پست قبلی میذاشتم.
من جایی نگفتم که مطلقا بمبگذار غیر مسلمون نداریم و یا کشور مسلمان نشین غیر مرفه نداریم. من مطالب رو در قالب سوال مطرح کردم که همه با هم ذهنمون رو مرور کنیم. تا ببینیم از میان دهها بمبگذاری که میشنویم چند درصد عاملین مسلمونن؟
بگذریم ازینکه تعریف اسلام و مسلمون چیه چون هر کدوم از ما تعریفی جداگانه داریم و بازکردن بحث در این مجال نمیگنجه.
من به شخصه به یاد ندارم که در مورد یه بمبگذاری شنیده باشم که عاملینش اسما مسلمون نباشن. حتی در سرزمین ۷۲ ملت هند!
شماها شاید به یاد داشته باشید اما چند درصد؟ چند درصد کشورهای مسلمانی که میشناسین در رفاهن؟چند درصد حقوق زن توشون معنی داره؟
باز هم ممنون از گوشزد کردن این نکته که ما خیلی وقتا از الف و ب صحیح ث رو نتیجه میگیریم که ربطی به الف و ب نداره!
هر چند که متوجه نشدم که این نکته ناقض کدام قسمت از نوشته های من بود؟ الف ها و ب هایی که من مطرح کردم مشکلاتی بود که حتی به تایید شما ما ایرانیها داریم. و ث نتیجه چیزی نبود جز پذیرفتن این حقیقت که باید اونها رو بپذیریم و در رفعشون کوشا باشیم.

نگار عزیز بسیار ممنون از مطلبی که نوشتی.
در تاریخ کهن ما هیچ هشیاری نمیتونه شک کنه و گواه این مدعا ستونهای همیشه استوار تخت جمشیدند. منظور من هم از تمدن همونطور که شما اشاره کردی شهرنشینی بود نه تاریخ شهر نشینی. من تمامی حرفهای شمارو کمابیش قبول دازم و اونا رو خیلی متضاد با نوشته های خودم نمیبیم.

همه جای دنیا مردم خوب و بد وجود داره چه ایران چه امریکا و یا هر کجای دیگه ای. آیا در جایی از نوشته هایم این حقیقت را در مورد ایران نقض کردم؟
در خیلی نقاط دنیا از توریستها زیاد پول میگیرن و جهانگردی رو به یه صنعت تبدیل کردن. بدون اینکه سرویسهای خدماتی رو با هم مقایسه کنیم آیا اون کشورها هم داعیه مهماننوازترین بودن رو دارن؟ سابقه گروگانگیری و زندانی کردن توریستها رو چطور؟
خیلی از کشورها هم مثل ما قهرمانان پهلوان منش داشتند و دارند. آیا اونها هم به همون اندازه ما ادعا دارند؟ دوپینگی چطور؟
در مورد انگلیس و ایتالیا مثال بدی زدید. تماشاگران اونا در بدی شهره آفاقن. من هم خودمون رو با اونا مقایسه نکردم چون باور دارم که بهتر از بدترین بودن دال بر بهترین بودن نیست.
صرف نظر ازینکه داشتن اولین توریست زن فضانورد واقعا افتخاری ملی محسوب میشه و یا اینکه داشتن چهارمین زبان فعال اینترنتی چیزی رو ثابت میکنه یا نه (برزیل هم فعالترین کاربران رو داره) مطلب رو کوتاه میکنم:

هدف من از نوشتن مطلب قبلی کوچک شمردن داشته هامون نبود. هدف من آگاه شدن از نداشته هامون بود.
اینکه ما نباید مشکلاتمون رو پشت ادعاهای توخالی بپوشونیم. اینکه باور کنیم نه تنها در خیلی موارد اول نیستیم بلکه خیلی وقتها بسیار عقب تر از کشورهایی هستیم که نیمی از ما ادعا ندارند.
باز هم ممنون از نظرات سازندتون.

با مدّعی مگویید ، اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی

عاشق شو ار نه روزی ، کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

دوش آن صنم چه خوش گفت ، در محفل مُغانم
با کافران چه کارت ، گر بت نمی پرستی


خوش باشین
میلاد