گمان می کنم همه ی شما کم و بیش در مورد فیلم 300 شنیده اید. فیلمی در رابطه با نبرد معروف Thermopylae و 300 سرباز یونانی که جلوی سپاه 120000 نفری خشایار شاه می ایستند و تا پای جان می جنگند تا کشته می شوند..... قبل از هر چیز بایستی اذعان کنم که چنین رفتاری حتی از دشمن تحسین برانگیز است. پس قصد ندارم عمل این افراد را سخیف جلوه دهم. اما می گویند این فیلم بر گرفته از اقتباس طنز فرانک میلر است از دست نوشته های هرودوت در ارتباط با تاریخ ایران و یونان. جدای از انتقادات فراوان از غرض ورزی های هرودوت در نوشته هایش، این بازنویسی طنز ملغمه ای شده است از هجو نویسی های میلر با دستی باز در تخیل و افسانه سرایی. نگرشی که در آن خشایارشا فردی همجنسباز و حلقه به گوش و بربرصفت ترسیم شده و بانوی ایرانی هم تراز زنان هرجایی یاغی و صحرا نشین. در مقابل یونانیانند و آزاد اندیشی و حس قدیسی حفظ وطن و ملت و غیراو ذلک.
در وبلاگ دوست عزیزم شاهین خواندم که دل از دغدغه شسته بود پس از دیدن فیلم مستند زندگی کوروش در History Channel و اطمینان یافتن از اینکه کوروش همان کوروش است از نگاه این مردمان هم.
اما من دلهره ی حفظ آبرو برای کوروش و خشایار ندارم، که معتقدم کوروش هیچ گاه جز کوروش نبوده است و خشایار هم جز نواده ی خلفی از او نیست و اینان را نیازی برای حفط آبرو نیست. نگران آنچه هرودوت در قالب تاریخ بر خورد زمانه داده هم نیستم. این حقیقت روزگار است که همیشه هماسیگانٍ در نزاع، در تخریب می نویسند. نمی توان انتظار داشت از تفکر زمینی امثال هرودوت که فراتر از آنچه خورند مزاج مردمشان است بنویسند. و بطور خاص مردمان یونان تبحری خاص دارند در چنین جنجال برانگیزی. مگر مصداق عینی اش در چند روز گذشته شیطنت دوست یونانی مان در YouTube نبوده است که همان سناریو دوباره تکرار شده و آتش اختلاف بین یونان و ترکیه از سر گرفته شده است؟ همان که آتاتورک بربر و خون آشام و همجنس باز معرفی شده است!
منشاء تاثر چیز دیگری است. تاثر ناشی از خاکستر شدن کتابخانه های پرسپولیس است به دست همین غیور مردان! روشن فکر! آزادی طلب! یونان و در راسشان اسکندر. تاثر ناشی از فراموش کردن نام هایی است چون آریوبرزن و یوتاب. دلاور مرد و شیرزنی که با 500 پیاده و 40 سوار تا پای جان عرصه بر اسکندر تنگ کردند و یوتاب نه مرد بود با هیکلی در اندازه ی این نیمچه غول های یونانی تصویر شده در فیلم و نه دشمنش سخیف و کودن و دون مایه. یادمان باشد که پیروزی بر مشتی کودن دلیلی بر دلاوری نیست و خردمند در راه بزرگی خویش دشمن را بزرگ می کند. همین است که کوروش قلمرو هیچ پادشاهی را فتح مکرد مگر او را بر مسند شاهی باقی گذاشت تا خود شاه شاهان باشد.
از مسعود بهنود درس بازنگری در تاریخ را یاد گرفتم برای نتیجه گیری از آینده..... تاثر آنجاست که با این وجود حتی خاطره ای از آریوبرزن ها در ذهن من باقی نیست.
دلهره آنجا همراه جریان کنونی می شود که چشم جهان خیره است بر چالش های اخیر ایران و دنیای غرب. چشمی که دنبال همراستا کردن مخاطب ساده لوح غرب است با نگرشی از بربریت نسبت به خانواده ی من و تو آنسوی این کره ی خاکی. پروپاگاندای روشنگری علیه چنین جریانی بایستی بدون هیچ رویکرد سیاسی همراه شود با تمامی دوستانی که قدم سبزی برای تغییر جهت جریان کنونی برداشته اند. جدای از امضا که تا حدودی ساختاری کلیشه ای یافته است در روند اعتراضات نافرجام، فکر می کنم ایده ی سایت 300 the movie نگاهی متفاوت است به اعتراضی مثبت علیه جنگ ستیزان و آنان که آب بر آسیاب جنگ می ریزند. به عنوان فرزند کوچکی از جامعه ی ایران از دوستان خواهش می کنم با این حرکت همراه شوند.
با احترام،
نیما
پی نوشت: باید خاطرنشان کنم که لینک دادن من به سایت 300 the movie به هیچ وجه در جهت ترکاندن بمب یا حتی ترقه ی گوگلی هم نیست که از پایه حتی با چنین نامگذاری مشکل دارم. هدف و دعوت من به همراهی برای جمع آوری بایگانی درستی از ذوق ایرانی در راستای ارزش های باستانی است. فیلم می تواند بهانه ی خوبی باشد جدای از ترکاندن چیزی!