Saturday, February 17, 2007

اندر حکایت خواجه - 1

آورده اند که روزی خواجه! نیما ابن الحسین را ککی در تمبان اوفتاد که "چگونه است که سنه ای چند بر حضور ما در این دیار به شکم بارگی و تن پروری بگذشتی و ما همچنان نه اندر پی اقامت مستدام برآمدیم(1) و نه هنری از جنگ آزمودگی و کیمیاگری برما فزونی گشتی."

لاف گزاف به درس خواندن همی می زدی و خود خویش به عنان فریب مهار می کردی، که از غیب نهیبی برخاست و بانگی برآمد که "هین چه نشسته ای که عمر گران به سان باد وزان می گذرد چونان که تو را در غفلت و حسرت زمانه رها گرداند.(7)" خواجه بر آشفت و قدم در راه اجابت بانگ درونی و اکتساب اقامتی مستدام بنهاد.

مایحصل تحقیق بدان قرار آمد که خواجه را، پس از عمری موی در آسیاب بزرگان دیر فرنگ سپید کردن، آزمونی بس ناجوانمردانه باید، از جهت تقدیم به اربابان باختر. خواجه گزیری ندیدی مگر سر در بر تیغ این ناجوان مردمان بنهادن. پس جام زهر سر کشیدی و چند سیم نقره ز بهر کارداران آزمون فرستادی و طلب شرف یابی بنمودی. کارداران را عریضه مقبول افتاد و موعدی مقرر کردندی که خواجه از بهر آزمون بدان وادی راهی بگشتی.

روزها گذشتی و موعود رسیدی. پس خواجه رفیقی شفیق، شیخ بهزاد ابن بهروز، برجست و نعلین بر پا کردی و سوی کارزار جرانویل(2) روانه گشتی. چون بر در کارزار رسیدی، خزانه داران و کمان گیران خواجه و شیخ را زبهر دشنه و گرز (6) جستندی، لیک هیچ نیافتی. پس رخصت دخول نازل بفرمودی و شیخ و خواجه را هریک چرتکه ای(3) جهت هنر آزمودن عطا بکردندی.

از بخت بد، خواجه را چرتکه ای بس فرسوده از آن آمد و قال و قیل دگر صوفیان و علما و مرادان و مریدان عرصه بر خواجه تنگ نمودی. به کندی زمان به پیش رفتی و خواجه را هنر ناتمام آمدی و آزمون بر وی تیره گشتی. پس دل چرکین و غمین زمان بگذراندی و چون کار سرآمد، مرادان را عذری جستی و راه منزل در پیش گرفتی و شیخ نیز وی را همراهی بنمودی. لیک در راه بس خندیدی چونان که سرخوشی از دوباره بیافتی.

چون بر در منزل نازل آمدی و یاران به گرد هم رسیدی، جمعی ملخ بحری (4) بر سیخ گرفتی و بر آتش حرص بسوزاندی و کباب کردی و شکم بدان انباشتی. سرخوشی را بدانجا رسید که هیچ یک از صحابه را، مقالی چند، خطی از کتب درسیه از پیش روی مگذشتی. چندان که تصویری از ملخ طبخ شده(5) بر پوست بز کشیدی و به شرق و غرب بفرستادی و چنین روز به شب کردی.

و خواجه چشم در پیش تا خبری از کارداران رسیدی.

Permanent Residentship(1)

Granville(2)

Computer(3)

Shrimp(4)

Refer to the pic(5)

Cheat Sheet(6)

(7) بانگ به واسطه اعجاز، در ادبیات نیز بر عصر نگارنده پیشی می داشته است


7 comments:

Milad said...

Agha kheili toop bood! ishalla manam bayad tanbali ro bezaram kenaro bezoodi ye post bokonam - Khosh Bashi

Anonymous said...

salam amoo nima
salam amoo milad
mokhlese joftetoonam
man ke chan vaght emtehanam bood natoonestam biam
Nima jan tehran ke nashod bebinamet
age midoonestam intori mishe oon shab ke oomadam khoonatoon bishtar vaymisadam:D
vaghean sharmande chan vaght natoonestam biam weblogo bebinam
kheyli dargiri dashtam
akharesham ke baz intermam gand zadam
too mail ke barat goftam
:-s
nemidoonam chi kar konam
ye zaman gharar bood manam naleyn bepoosham donbale khodet biam oonja:((
amma mesle inke nemishe
fadat sham azizam
felan:X

A simple child said...

خواجه حالی اساسی به ما دادی که تا سالها از خاطر نرود . دیر شب به هنگام بازگشت به منزل در ارابه (اسکای ترین) بنشسته چون عاشقی که به فکر بوسه بعد از ظهر معشوق در فکر خود به پرواز درآمده ، با چشمان خمار به هنرنمایی خواجه و لذیذالغذا و چایی بعدش اندیشیدن نمودم . باشد که قرارالاقرور(برنامه هفتگی)هماهنگ گردد ، 7 روزی یک بار به شکمبارگی بپردازیم.
رخصت خواجه

Anonymous said...

سلام عمو نيما خيلي باحال بود
بسي نشاط برفت
ايشالا كه هميشه به خوبي و خوشي

Anonymous said...

nagoftid ke chegune shab rabe rooz resandid?!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

Anonymous said...

dorood
khodai niz deletan shad konaad
ke khatere parishane jama't ra be chonin sar khoshi mobadal mikonid

shad zi

Anonymous said...

eyval!!!
cheghad tool keshid ta ino neveshti ??man ye rob tool keshid ta fahmidam chi be chie:D
kheili bahal bood !
tc azizam