علاوه بر اون آدم هایی رو می بینی که با کیشی می آن و با .....بله به سادگی هم می رن. گاهی ته ذهنم مروری از گذشته می کنم. عجیب است، عجیب. آدم هایی که از آرمان هاشون فاصله می گیرن و تبدیل می شن به کسایی که خون بقیه رو می مکند.
چند روز پیش، با دوستی صحبت از این بود که آدم ها عوض می شن و اینکه ما هم عوض می شیم. تاریک و تاریک تر می شیم. نهایتا این که وقتی تغییر رو می بینیم همه اش رو در آدمهای اطراف می بینیم. چشم رو به روی خودمون و دنیای اطرافمون می بندیم. زندگی می شه من و خودم و .... برای بعضی ها هم زن و بچه. حتی بین بچه ها هم ..... نهابت هم بر روح پدر بقیه .... صلوات! سخته ثابت موندن و منحرف نشدن آقا سخت.
------------
چند روز گذشته تولد بهروز بود. نعمتیه خداییه که یه نفر رو همه دوست داشته باشن. خدا به کم کسی این نعمت رو میده و ما هم چیزی بهمون نرسیده. اما واقعا این آقا بهروز پسر نازنینیه. امیدوارم تولدش مبارک و دلش همیشه شاد باشه
------------
ااما در چند روز گذشته همه ی وقتم صرف این شد که Fedora Core 7 رو روی ThinkPad T61 نصب کنم. آقا اگه خوب با لینوکس آشنا نیستید اصلا ریسک نصب کردن روی Laptop رو نکنید. من که کلی ادعا داشتم نزدیک به 4 تا نسخه مختلف رو امتحان کردم و تمام اینترنت رو زیر و رو کردم تا اینکه بالاخره بتونم همه چیز رو روش راه بندازم. فقط مونده Web Cam که باید با source لینوکسم Compile کنم و بعدش اگه خدا بخواد دیگه تمومه.
نیما