Monday, September 15, 2008

و ما از حسرت به در آمدیم

راستش مدت ها بود که هوس دو نوع غذا کرده بودم که خودم بلد نبودم. البته معنیش این نیست که اونا رو که بلدم و هوس می کنم درست می کنم .... اما به هر حال یکی آش رشته بود و یکی هم حلوا که به شدت دلم می خواست. ظرف چند روز گذشته و به برکت ماه رمضون هر دوتا غذا رو بعد از سالها خوردم! به به!

مرسی از مریم صادقی عزیز بابت آش رشته ی بسیار بسیار خوشمزه. واقعا یه جماعت رو دل شاد کرد. واقعا خوشمزه بود ... فکر می کنم سه سال بود آش نخورده بودم!

اما حلوا رو هم دخترخاله عزیزتر از جان درست کرد و ما رو مثه همیشه شرمنده و شرمسار کرد. دست هردوتون درد نکنه.

راستی فهیمه خانوم هم تا حالا چندبار زحمت کشیدن و برامون غذا آوردن. خورشت کرفس ... اونم یه عالمه! ماکارونی ... کباب چوبی .... لوبیا پلو ... نمیدونم چی بگم. واقعا هم خودش و هم همسرش بسیار نازنین هستن. ممنون!

آرینا و راحله هم دوستان رو برای افطار دعوت کردن که کلی شرمنده شدیم. خلاصه که کلی غذای درست و حسابی خوردیم. دست همگی درد نکنه.

خوب دیگه این پست شهناز خانومی رو در همینجا به پایان می برم.

مرسی از همه،
نیما

1 comment:

Anonymous said...

salam

vaghean dasteshoon dard nakone,intor ke shoma nevashti vaghean savab kardan;)

shad bashi