Saturday, April 28, 2007

شب های بطالت

باورتون می شه؟ حداقل 50 صفحه دیگه از تز (رساله ی پایان دوره کارشناسی ارشد!) رو باید بنویسم … کلی کار دارم …. کلی فرم باید پر کنم، 1ماه دیگه بیشتر وقت ندارم ….. اون وقت کارم شده شنگولک بازی!

فیلم های آبگوشتی از persianhub دانلود کردن. ترش و شیرین، قصه های مجید، اخراجی ها، شنگول و منگول! یکی نیست بگه پسر جان آخه عقلت کجا رفته. بدتر اینکه تازه وقتی می رسم آخر داستان و فیلم تموم میشه می بینم که 2 ساعت از وقتم رفته پای گلزار. خدا روح فردین رو شاد کنه. لااقل اگه آخرش با دختره فرار می کرد برا خاطرش 2500 نفر رو می کشت. این داداشمون که همیشه هم از اولش بچه سوسوله و دخترا سرش دعوا می کنن. اینم شد فیلم آخه؟! خب بالاش بنویس برای خانوم های گروه سنی الف که بقیه تکلیف رو بدونن !! کاش یه ذره بازی بلد بود آخه. این پسره (دختره؟!) هوتن از این بهتر بازی می کنه!

******

چند وقت پیش پایین ساختمون ما دعوا شده بود. ساعت 3 صبح. منم که بین خواب و بیداری بودم یهو خوابم پرید و رفتم دم پنجره. دیدم جیغ و داده حسابی. هی با خودم گفتم زنگ بزنم به پلیس یا نزنم!! هی گفتم بابا بی خیال شاید شب تعطیله مست کردن. خلاصه 20 دقیقه نگاه کردم. بعد که دیگه فکر کنم همه همه رو کشتن دیدم که یه عده از خونه پریدن بیرون و یکی یکی رو هل می داد و خلاصه فهمیدم دعوا شده. دیگه عزم رو جزم کردم که زنگ بزنم.

با کلی ترس و لرز پیلس رو گرفتم و اخطار داد که صدام ضبط میشه. خانوم پلیش ظاهر شد و گفت چی شده و من گفتم که دعوا شده. هنوز حرفم تموم نشده بود که گفت تو آدرس فلان و بهمان؟! گفتم بله. گفت" تا حالا 10 یا 12 تا تلفن داشتیم! داریم میایم. اگه اجازه بدین من از شما مشخصات بگیرم که بعدا اگه شاهد خواستیم باهات تماس بگیریم." گفتم "بله بله حتما". گفت "سال تولدت رو بگو". منم که جو گرفته بودم که خیلی کار انسانی کردم و حسابی هم لهجه رو عمل کرده بودم و بین خواب و بیداری بودم گفتم 1992. (یعنی 15 سالم میشه). گفت ماشاا... صدات مردونه است ولی سنت برا شهادت دادن کافی نیست! گوشی رو بده به والدینت!

عجب!!!!! آقا داستانی داریم .... داستانی داریم.

8 comments:

Anonymous said...

salam amo nima
khoobi
akhe poze film danlod kardan midi nemigi ina ke to bualisina hastan filter daran sorate interneteshon kame deleshon mikhad :p
migam ke cinemahaye hamedano bazsazi kardan shode khoda seday dolby o koli tashkilat bayad har vaght omadi ba jedidi o mostafa baz beriman cinema film milm irani bepaiman veli die fek nimokonam bolandeman konan

khoosh o khoram o sarehal bashi rafigh

Anonymous said...

سلام حاج نیما! بابا کجایی نه مگر قرار بر این شد استقرار, که خویشتنمان از نوشتن خویشتنت آگاهی باشد؟ بابا ای ول! یه سری هم به کشک کده ما بزن! ما آب تو دیگ کردیم! کف و خون قاطی آب روغن زدیم و ریدن نمودیم بر کل کائنات رفت پی کارش.آدرسو که یادت هست: سه تا دبلیو نقطه تفتیش نقطه بلاگفا نقطه کام! یا علی یارت.

Anonymous said...

یعنی تلفن را دادی به معین حرف زد ؟
سخته تصور کردنش به عنوان یک والد
ادامه ماجرا را تعریف کن دیگه
تازه داشت جالب می‌شد

Anonymous said...

salam aleykom
amoo milad u neveshti ya nima u?
khoobid?
baba yadi az ma nemikonid:-s?
nakone dg doosam nadarid?
amoo nima gharare teame rescue tashkil bedim;;)
kolli khoshhalam
ye ghazie ham yadete barat tarif kardam ke yeki az doostam MS dashto in harfa....oonam dare dorost mishe
daram bal dar miaram
ghorboonet beram
:x

Anonymous said...

حالا چرا 1992؟

Nima said...

علی جون من که حسابی پایه هستم برای سینمای دالبی. به شرط اینکه جدیدی (با کسره خوانده شود) سنگاش رو هم بیاره که بزنیم سر مردم!

مرد مرده جواب شما رو هم که تو بلاگت دادم برادر.

مسعود جان، اینم من نوشته بودم. داش میلاد دیگه تیریپش خفن شده و گذارش به اینجا ها نمی افته. با از ما بهترون می پره حسابی. یه نگا به لیست مقاله هاش بنداز می فهمی!

شاهین جان برادر، عرضم به حضورت که بعدش با کلی صدای لرزون براش توضیح دادم که من 24 سالمه و نه 15 سال و همه چیز هم ضبط شد که پلیس بعدا با خیال راحت دستگیرمون کنه!

اما نگار جان برا شما هم که مفصل توضیح دادم....

شاد باشید

Anonymous said...

salam kheili bahal bood man ke kolli khandidam
bazam az oon sootiaye tarikhi dadi!
moraghebe khodet bash!man dige ta shab mikhandam! ba in tafasir 5 sal am az man koochiktar shodi!
hoooooooora!lol
byebye

Anonymous said...

chakerim amoo:x